کد مطلب:77943 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

حکمت 142











و قال علیه السلام لرجل ساله ان یعظه: «لاتكن ممن یرجو الاخره بغیر العمل و یرجی التوبه بطول الامل، یقول فی الدنیا بقول الزاهدین و یعمل فیها بعمل الراغبین، ان اعطی منها لم یشبع و ان منع منها لم یقنع، یعجز عن شكر ما اوتی و یبتغی الزیاده فیما بقی، ینهی و لا ینتهی و یامر بما لایاتی، یحب الصالحین و لا یعمل عملهم و یبغض المذنبین و هو احدهم، یكره الموت لكثره ذنوبه و یقیم علی ما یكره الموت له.» یعنی و گفت علیه السلام مر مردی را كه سوال كرده بود او را كه پند دهد آن مرد را كه: مباش تو از كسی كه امید داشته باشد آخرت را بدون عمل و عبادت كردن و به تاخیر اندازد توبه كردن را به سبب آرزوی دراز داشتن، می گوید درباره ی دنیا گفتار بی رغبت آن را و عمل می كند در دنیا كردار رغبت دارندگان را، اگر عطا كرده شود به او از دولت دنیا سیر نمی شود و اگر منع كرده شود از دنیا قناعت نكند، عاجز باشد از ادای شكر آنچه را كه به او داده شده است و طلب كند زیادتی نعمت را در مابقی عمر خود، بازدارد مردم را از معاصی و خود بازنایستد و امر كند مردم را به عبادتی كه خود به جا نیاورد، دوست دارد نیكوكاران را و عمل نكند به كردار ایشان و دشمن دارد گناهكاران را و یكی از آنها باشد، كراهت داشته باشد از مردن از جهت بسیاری گناهان خود و ایستاده باشد بر گناهانی كه كراهت دارد از مردن

[صفحه 1265]

از جهت آن.

«ان سقم ظل نادما و ان صح امن لاهیا، یعجب بنفسه اذا عوفی و یقنط اذا ابتلی، ان اصابه بلاء دعا مضطرا و ان ناله رخاء اعرض مغترا، تغلبه نفسه علی ما یظن و لا یغلبها علی ما یستیقن، یخاف علی غیره بادنی من ذنبه و یرجو لنفسه باكثر من عمله، ان استغنی بطر و فتن و ان افتقر قنط و وهن، یقصر اذا عمل و یبالغ اذا سال، ان عرضت له شهوه اسلف المعصیه و سوف التوبه و ان عرته محنه انفرج عن شرائط المله، یصف العبره و لا یعتبر و یبالغ فی الموعظه و لا یتعظ، فهو بالقول مدل و من العمل مقل.» یعنی اگر بیمار شود می گردد پشیمان از گناهان و اگر صحت یابد از بیماری ایمن گردد از مردن از جهت غافل بودن، پسندد و ستاید نفس خود را در وقتی كه سلامت گردد از بلا و مایوس گردد از خود در وقتی كه مبتلا گردد به بلا، اگر برخورد او را بلائی بخواند خدا را از روی اضطرار و اگر برسد به او راحتی روگردان شود از خدا از روی فریب خوردن، غلبه كند به او نفس او بر تحصیل چیزی كه گمان دارد نفع آن را از امور دنیا و غلبه نمی كند بر نفس خود بر تحصیل چیزی كه یقین دارد نفع آن را از امر آخرت، می ترسد بر غیر خود كمتر از گناهی كه كرده است، یعنی نمی ترسد بر خود گناه بسیاری كه كرده است و امید دارد از برای نفس خود ثواب را بیشتر از كار خیر خود، اگر توانگر گردد طغیان كند و فریفته گردد به دنیا و اگر درویش شود مایوس شود از رحمت خدا و سست شود در عبادت كردن، كوتاهی كند در وقت عمل كردن و مبالغه كند در وقت سوال كردن و چیز خواستن، اگر عارض شود او را مسرت و خوشحالی پیش بفرستد گناه كردن را و پس اندازد توبه كردن را و اگر عارض شود او را محنت و اندوهی، وا شود از شرائط و لوازم ملت و دین. یعنی بیرون رود از قرار داد دین، وصف كند از برای غیر عبرت گرفتن را و عبرت نگیرد و مبالغه كند در پند دادن مردم و پند نپذیرد، پس او در گفتار خود مباهی و مفتخر است و از جانب كردار خود محتاج است.

«ینافس فیما یفنی و یسامح فیما یبقی، یری الغنم مغرما و الغرم مغنما، یخشی الموت و لا یبادر الفوت، یستعظم من معصیته غیره ما یستقل اكثر منه من نفسه و یستكثر من طاعته ما

[صفحه 1266]

یحقره من طاعه غیره، فهو علی الناس طاعن و لنفسه مداهن، اللغو مع الاغنیاء احب الیه من الذكر مع الفقراء، یحكم علی غیره لنفسه و لا یحكم علیها لغیره، یرشد غیره و یغوی نفسه، فهو یطاع و یعصی و یستوفی و لا یوفی و یخشی الخلق فی غیر ربه و لا یخشی ربه فی خلقه.» یعنی شائق باشد در دنیائی كه نیست می گردد و كاهل باشد در آخرتی كه باقی است، می بیند غنیمت آخرت را غرامت و می بیند غرامت دنیا را غنیمت، می ترسد از مردن و پیشی نمی گیرد بر اسباب ادراك كردن مرگ كه انقطاع از دنیا باشد، بزرگ می شمارد از گناه غیر خود آن مقداری را كه اندك می شمارد بیشتر از آن را از برای نفس خود و بسیار می شمارد عبادت خود آن قدری را كه اندك می شمارد از عبادات غیر خود، پس او بر مردمان طعن زننده است و با نفس خود مداراكننده. فعل عبث كردن با توانگران دوست تر است به سوی او از ذكر خدا كردن با درویشان، حكم می كند بر ضرر غیر از جهت نفع نفس خود و حكم نمی كند بر ضرر نفس خود از جهت نفع غیر خود، راه می نماید غیر را، گمراه می كند نفس خود را، پس او مطاع و فرمانروای غیر است و نافرمان خدا، استیفاء می كند حق خود را از غیر و ایفا نمی كند حق غیر را و می ترسد از خلق و فرمانش را می برد به سبب نترسیدن از پروردگار خود و نمی ترسد از پروردگار و فرمانش را نمی برد به سبب ترسیدن از خلق او.


صفحه 1265، 1266.